امروزه نوآوری نه در قالب یک فعالیت فانتزی، بلکه به عنوان ضرورتی گریز ناپذیر در عرصه کسب و کارها مطرح است. جنبههای مختلف نوآوری و دامنه اثر وسیع آن میتواند در سطوح و وجوه مختلف عملکردی، کسب و کارها را تحت تأثیر قرار دهد. رویکردهای نوآورانه در معماری سازمانها، طراحی فرآیندهای اصلی و پشتیبان، فناوری، بازاریابی و فروش، تأمین مالی، مدیریت سرمایه انسانی و ... توانسته منجر به خلق ارزش، ارتقای بهرهوری و افزایش توان رقابتی در کسب و کارها شود.
طبعاً هر چه ابعاد کسب و کارها (از لحاظ گردش مالی، میزان تولید، تعداد پرسنل و ...) بزرگتر باشد، ایجاد جریان نوآوری و پیادهسازی طرحهای نوآورانه با مشکلات بیشتری مواجه خواهد بود. از سوی دیگر لَختی کسب و کارها در کنار ساختارها و فرآیندهای ناکارآمد و غیر بهرهور (که عمدتاً ناشی از سن و میزان بلوغ کسب و کارها است)، میتواند مانع جدی در برابر پیادهسازی رویکردهای نوآورانه در شرکتهای بزرگ باشد. این موضوع در بین سازمانها و شرکتهایی که در عرصه صنایع مادر فعالیت میکنند، بیشتر به چشم میخورد. در حالی که متناسب با ابعاد بنگاههایی که در صنایعی نظیر انرژی، نفت و گاز و پتروشیمی، معدن و امثالهم فعالیت میکنند، پدیدههای نوظهور میتوانند منجر به تحولات عمیقتر و بنیادیتری در آنها شوند. این موضوع از روند رو به رشد تمایل شرکتهای بزرگ بینالمللی به حضور در عرصه نوآوری و سرمایهگذاری قابل توجه این شرکتها در ایجاد و توسعه زیرساختهای تولید و تکثیر فعالیتهای نوآورانه قابل تشخیص است. بدیهی است در اکثر موارد امکان به کارگیری پدیدههای نوظهور به صورت مستقیم، درون یا در کنار کسب و کارهای بالغ وجود ندارد؛ اما شرکتهای بزرگ در عرصه اقتصاد جهانی کماکان تمایل شدیدی به طرحهای نوآورانه نشان میدهند.
مشاهدات دهههای گذشته نشان میدهد که شرکتها و سازمانهای تازه تأسیس و کوچک موجب به وجود آوردن مشاغل بیشتری شدهاند. به علاوه تحقیقات انجام شده در صنعت الکترونیک در ایالت متحده امریکا نشان میدهد که شرکتهايي که عمرشان بين پنج تا ده سال است بيش از پنجاه برابر شرکتهايي که عمرشان به بيش از بيست سال ميرسد، نیرو استخدام کردهاند. امروزه این وضعیت دستخوش تغییرات اساسی شده و شرکتهای بزرگ جایگاه خود را در زیستبوم نوآوری پیدا کرده و نقش پررنگی در ایجاد و توسعه کسب و کارها نوپا دارند.
اگر توان مالی بالا در شرکتهای بزرگ در کنار عزم و دانش مدیران ارشد برای ایجاد نوآوری قرار گیرد، میتواند جریانهای پایدار نوآوری را ایجاد کند. تحقیقات استونر و فریمن نشان میدهد که رابطه مستقیمی بین تحقیق و توسعه و ظرفیتهای سرمایهگذاری وجود دارد. بدیهی است توان سرمایهگذاری در شرکتهای بزرگ و غولهای کسب و کار، بیشتر از سایر بازیگران عرصه اقتصاد است. این موضوع موجبات توفیق در ایجاد و توسعه کسب و کارهای نوینی را که در جوار شرکتهای بزرگ ایجاد میشوند فراهم میآورد.
حضور فعال و مؤثر شرکتهای معظم در عرصه نوآوری نه تنها میتواند جریان توسعه فناوری را تسریع بخشد، بلکه باعث میشود این شرکتها بتوانند تغییرات فضای کسب و کار را مدیریت نمایند. پارادایم نوین در فضای کسب و کارهای بینالمللی، قابلیت درک و انطباقپذیری با تحولات شتابان محیط کسب و کار است. مطالعه روند فناوری طی سالهای اخیر نشان میدهد که تغییرات چشمگیری در نیازهای انسان مدرن به وجود آمده است و کسب و کارها باید آمادگی پاسخ به این نیازها و تأمین آنها را داشته باشند. بدیهی است کسب و کارهایی که نسبت به این تحولات بیتوجه باشند، در عرصه رقابتهای خونینِ بازار، سرنوشتی جز شکست و انهدام نخواهند داشت. ناگفته پیداست که شرکتهایی که راهبردهای توسعهگرایانه را اتخاذ میکنند در پیشبینی تغییرات و حتی مدیریت تحولات موفقتر بوده و میتوانند با اتکای به جریانهای نوآور، نیاز آینده را تشخیص داده و فراتر از پیشبینی، در شکلگیری آن ایفای نقش نمایند. تقابل محصولات (کالا یا خدمات) متداول با پدیدهها و تحولات ناهنگام، نیاز به کیفیتی فراتر از وضعیت مطلوب موجود، کمبود منابع تجدید پذیر آب و انرژی، سرعت سرسامآور تغییر در نیازها، سلائق و علائق مشتریان سبب شده است دانش ترسیم آینده به ابزار کلیدی و حیاتی کسب و کارها برای بقاء تبدیل شود. کسب و کارها برای بقاء در فضای رقابتی آینده باید فرآیندهای خود را با رویکردهای نوآوریمحور طراحی و اجرا نمایند. در این کسب و کارها ساختارها برای پرورش و رشد خلاقیت و بهرهگیری از نوآوری (چه محصول فعالیتهای توسعهای درون سازمانی و چه ماحصل نوآوری باز) مناسبسازی شده و در قالب "سازمانهای برازنده و شایسته" حالت سازگاری به خود میگیرند. بر اساس نظرات دیگرین سازمان خوب و شايسته دارای قابلیت ادراک محیط و تغییرات آن است. در این ساختار، دادههای درونی و بیرونی به سرعت جمعآوری و پالایش شده و برای اتخاذ تصمیم در اختیار مدیران قرار میگیرد. این شرکتها انعطاف قابل قبولی برای مواجه شدن با تغییرات داشته و با کمترین مقاومت به استقبال تحولات بازار میروند. آنچه این امکان را در اختیار شرکتهای موفق قرار میدهد، رویکرد نوآوریمحور است.
آنچه امروز شرکتها و سازمانهای بزرگ را متقاعد و حتی مشتاق به ایجاد و بهرهبرداری از جریانهای نوآور کرده است به شرح زیر قابل ذکر است:
- تشدید رقابتهای سنگین بین تولیدکنندگان کالا و خدمات؛
- تحولات پیوسته و چشمگیر در تعریف مطلوبیت و کیفیت در بین خریداران؛
- پررنگ شدن نقش نهادههای تولید نظیر انرژی و مواد اولیه (منابع تجدید ناپذیر)؛
- پیشرفتهای مستمر فناوری که منجر به تغییرات گستردهای در فرآیندهای تولید شده است.
هر چند شواهد جهانی نشان میدهد کسب و کارهای نوپا عمدتاً در قالب شرکتهای کوچک با تعداد نفرات محدود و حول یک محور نوآورانه شکل میگیرند ولی باید توجه داشت که وجود بستر مناسب و محیط کسب و کاری مطلوب به عنوان پیششرط تحقق جریان نوآوری قلمداد میشود. ایجاد زمینه مناسب برای بروز خلاقیت و فراهم نمودن شرایط لازم برای تبدیل آن به نوآوری و توسعه آن در قالب قابل استفاده در مقیاس صنعتی و ارتقای به جایگاه فناوری، نیازمند سختافزارها، نرمافزارها و سازمانافزارهایی است که توسط شرکتهای بزرگ قابل تدارک است. شرکتهای کوچک نمیتوانند بسیاری از مقدمات لازم را برای تبدیل نوآوری به محصولات قابل استفاده در کسب و کارها فراهم نمایند. از سوی دیگر اطلاع از شرایط واقعی کسب و کار و مؤلفههای حاکم بر بازار که به عنوان شرط موفقیت جریان نوآور در مسیر توسعه است، از طرف شرکتهای بزرگ قابل تشریح و تزریق در کسب و کارها نوپا است.
طبق آنچه گفته شد شرکتهای بزرگ به عنوان یک رکن غیر قابل انکار در زیستبوم نوآوری محسوب میشوند. جایگاه ویژه این شرکتها در قالب تأمینکنندگان منابع و به خصوص منابع مالی دارای اهمیت ویژهای است. از سوی دیگر جریانسازی برای تثبیت مفاهیم نوآوری در فضای عمومی اقتصاد یکی از نتایج عملکرد نوآورانه شرکتهای بزرگ است. به علاوه این که انتقال صحیح نیازهای بخش واقعی اقتصاد به بخش نوآوری و تدوین صورت مسأله برای نوآورانی که میتوانند توان تخصصی و ظرفیتهای نوآوری را برای رفع آن نیازها و حل مسایل کلیدی بخش تولید و خدمات به کار گیرند، سبب تغییر رویکرد از عرضه محوری به تقاضا محوری خواهد بود. این موضوع باعث میشود مسیر ایجاد دانش و تبدیل آن به فناوری از مسیر تحقیقات کاربردی عبور کرده و تلاشها در زیستبوم نوآوری معطوف به حل مسایل واقعی شود.
در لایه اقتصاد ملی نیز حضور و فعالیت هدفمند شرکتهای بزرگ در زیست بوم نوآوری علاوه بر ایجاد انتفاع قابل توجه برای این شرکتها میتواند در سطح کلان نیز منجر به افزایش رشد اقتصادي شود. همچنین ارتقای سطح بهرهوری کل در کشور نتیجه طبیعی حضور و سرمایهگذاری شرکتهای بزرگ در عرصه فعالیتهای نوآورانه است. به عبارت دیگر حضور فعالانه شرکتهای بزرگ به عنوان یکی از ارکان اقتصاد نوآور، در قالب ایفای نقش و رسالت اجتماعی این شرکتها نیز قابل تحلیل و توجیه است.
هادی کمالی، مدیرعامل شتابدهنده صدر فردا